اندیشمندی که در اشعار خویش، از حکمت درآمیخته با درد و عشق و نیز عشق همراه با حکمت و خردورزی و خودباوری سخن به میان می آورد و مسیر نجات امت و جوامع ستم دیده را در خودآگاهی، خودیابی و یافتن شخصیت متعالی تعریف کرده و جامعه ی برآمده از انسان خودآگاه را به وجودی پایدار و شاهدی بیدار پیوند میدهد، علامه اقبال لاهوری چهرهی فرامرزی ضدکاپیتالیستی است.
از نظر وی؛ نیکبختی و نگونبختی فردی و اجتماعی در گرو شناخت و عدم شناخت افراد آن جامعه بوده و عدم بالندگی و پویایی جوامع، دوری از اصالت خودی میباشد و نه تنها همه پیشرفتها نمودی از شکوفایی خودی است، بلکه نظام هستی تجلّی اسرار خودی میباشد. شناخت اسرار خودی ملازم با شناخت اسرار خداوندی بوده که خود انسان به عنوان مخلوقش، سرّی عظیم از اسرار او است. انسان تعریف شده در اندیشهی علامه اقبال، هر قدر از مقامات خودی غافل گردد، به همان مقدار در بندگی و استبداد میافتد. او از خود آگاهی به عنوان ابزاری سخن به میان آورده که با آن، آدمی اسرار درونی خود را کشف کرده و این مهم مانع از تقلید محض و بی چون و چرای افراد جامعه از مستبد حاکم میگردد. نظام دیدگاهی اقبال، گونهای خرد و عرفان نورانی شرقی را ترسیم میکند که افزون بر نفی خرد غربی (سکولاریسم، فمنیسم، مارکسیسم، اپیکوریسم، نیهیلیسم، ناسیونالیسم، امپریالیسم و...) بر ابعاد گوناگون شخصیتی افراد جامعه رو به رشد تأکید میورزد. انسان مورد نظر وی، هم دارای خرد رحمانی و هم صاحب دل، پرتپش، پویا و ستم سوز است که آثار چنین انسانی در محیط اجتماعی، حرکت، حرارت، تپش، کوشش، مقاومت، پویایی، رهایی و تعالی جامعهی اوست. همچنان که در اشعارش نیز پیوندی ناگسستنی از انسان و خودباوری به نقطه ی رهایی میرسد:
ای خوش آن کو از خودی آیینه ساخت
و اندر آن آیینه عالم را شناخت
نقطهی نوری که نام او خودی است
زیر خاک ما شرار زندگی است
فلسفهای که مبنایش آزادی نفس از قیود بشری و رهایی از سلطه و استکبار جهانی است در بستر عوامل و زمینههای متعددی، از قبیل؛ تعبد، عشق، آزادی و... میسر خواهد شد. انسان مورد نظر اقبال در حکومت های استبدادی امکان رشد و تحول نخواهد داشت و حرکت بر اساس آزادی نفس از قیود بشری و عمل نمودن به آنها، نجات فرد و به تبع آن نجات امت و جامعه را تضمین خواهد کرد.
اندیشه سیاسی علامه؛ دین و نجات امت
علامه یکی دیگر از عوامل مهم و تأثیرگذار در نجات امت را «کسب علم دانسته» و جاودانگی حقیقی را زمانی مطلوب میداند که آدمی گوهر وجودی مفهوم خودی را بشناسد. وی اختیار و «فردیت» شرقیان را در مقابل استعمار، اضمحلال یافته میدید و بر این اساس بازسازی اندیشه دینی خود را بر پایۀ «فلسفۀ خودی» بنا نهاد تا اختیار مرده و خودآگاهی ناتوان شده در میان شرقیان را از نو بیاراید و در آن روح تازهای بدمد. از سوی دیگر؛ اقبال، جامعه را بهمثابۀ حقیقتی عینی نادیده نمیانگارد و میکوشد تا تعاملی میان «فرد» و «جامعه» برقرار سازد؛ اما با همۀ این احوال، فردیّت در نجات امت را مقدم بر احوال جامعه میدانست. اندیشۀ سیاسی وی از «خود» سازندۀ عرفانی در برابر «دگر» انزواطلب صوفیانه و هویت فردی به هویت جمعی تحول یافته است. هویت اجتماعی خودیِ مورد نظر اقبال، ابتدا در برابر دگر استعماری بریتانیا معنا یافته و پس از آن به هویت اسلامی در برابر هویت هندی و سپس به هویت ناسیونالیستی دگرگون شده است. اقبال لاهوری رویکردی پراگماتیستی نسبت به دین را میپذیرد که در آن تجربۀ دینی و عقل و شهود جایگاه خاصِ خود را دارند. از منظر او دین، نوعی «خودآگاهی بالقوّه» است که در کنار «خودآگاهی عادی» قرار میگیرد که امکاناتی برای تجربه و تحصیل معرفت فراهم میآورد. اقبال؛ گوهر دین را ایمان میداند و در عین حال عقل را محدودکننده یا مخالف ایمان نمیداند. از این رو اقبال بهترین نسخه علاج مسلمانانی که در انحطاط فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قرار گرفتهاند را عاشورا می داند. در اندیشه کلان تمدنی اقبال، نهضت عاشورا میتواند به عنوان حلقه وصل ملتها قرار بگیرد. این قیام را در گفتار، پندار، مباحث کلامی، برخورد با سیاستمداران، ارتباط تشکیلاتی، میراث فرهنگی، سنّت وآداب مسلمانان تأثیرگذار می داند و قیام امام حسین را یک حرکت اصلاحی مورد تأیید قرار می دهد و آن را به هیچ زمانی محدود نمیسازد؛ بلکه همواره در سبک زندگی اسلامی در عرصههای کلان سیاسی و فردی تاثیرگذار میخواند و اوج تأثیرپذیری خود را این گونه به تصویر میکشاند؛
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
مسیر علامه اقبال برای بهروزی جوامع
همانطورکه گفته شد، اگرچه اقبال به برخی از باورهای سیاسی یعنی سکولاریسم، دموکراسی، ناسیونالیسم، سوسیالیسم، فاشیسم و لیبرالیسم روی خوش نشان داده و بعضی از محاسن آن را پسندیده و از آن سود برده است و حتی در پارهای از زمانها نسبت به برخی از آنها متعصب بوده، اما با کلیت آنها مخالف است و آنها را مانع و دشمن سعادت و حیات سیاسی جوامع دانسته و راه نجات امت را در این باورها نمی داند و با تأکید بر وجه روحانی که لازمه برقراری هر نوع حکومت دموکراتیک در جوامع اسلامی است، بر «دموکراسی روحی» تأکید میورزید. وی راه رسیدن به مرتبه بهروزی و نجات امت را تواماً با ویژگیهایی نظیر؛ خودشناسی، مناعت طبع، فقر و قناعت متعالی، توکل و تلاش، آزاد اندیشی، بزرگ منشی، بردباری و شهامت، الگوپذیری از بزرگان دین و کلام الهی، بیدار دلی، مطالعه و خلاقیت، دانشاندوزی، داشتن تکنولوژی و فناوری و به روز بودن برای سامان بخشی به خویش و پدیدههای عالم تعقّل همراه با تعشّق در سایه حق و حقیقت و ویژگیهایی از این قبیل میخواند. بنابراین نظام سیاسی اجتماعی اسلام در منظومهی فکری علامه اقبال لاهوری بیانگر این واقعیت است که قلمرو دین از قلمرو شخصی و خصوصی فراتر رفته و به مسائل اجتماعی نیز توجه دارد. لذا از منظر وی اسلام از یک طرف؛ عدالت، مساوات، برابری، آزادی، اخلاق و تهذیب نفس را مورد توجه قرار داده و از طرف دیگر؛ تجارت، رفاه، جنگ، صلح، امنیت و حکومت را برای جامعه اسلامی خواستار است. باید تاکید کرد که علامه حکومت را ملزم به اجرای احکام دین نمی داند و تنها آن چه از نظر وی اهمیت دارد، تطابق روشهای اجرایی با ارزشهای دینی است. این ارزشهای دینی در واقع ارزشهای عام بشری می باشد که در همه ی مکانها و زمانها قابلیت تحقق را دارند. اقبال تحول اجتماعی را حاصل رابطه ی متقابل مردم و حکومت بر یکدیگر دانسته اما در این میان تأکید وی بر تحول انسانی می باشد. از این رو است که اقبال، سیاست فرعونی را مبتنی بر تخریب جان و جهان وکشاندن مردم به بند و زنجیر، استبداد و جایگزینی رذایل به جای فضایل می داند و سیاست نبوی را برپایه تعمیر جان و جهان، آزاد کردن مردم از غل و زنجیرهای فکری و سیاسی، آزادی و نتیجتاً جایگزینی فضایل به جای رذایل معنا میکند.
سخن پایانی
علامه اقبال لاهوری از خودآگاهی فردی به نجات جامعه و امت میرسد. از منظر وی؛ عدم خودباوری، وابستگی به غرب و دسیسههای غرب، نجات امتها را با مشکلاتی مواجه ساخته و در اندیشه اقبال؛ راه رسیدن به مرتبه بهروزی و نجات امت تواما با خودشناسی، مناعت طبع، فقر و قناعت متعالی، توکل و تلاش، آزاد اندیشی، بزرگ منشی، بردباری و شهامت، الگوپذیری از بزرگان دین و کلام الهی، بیدار دلی، مطالعه و خلاقیت، دانشاندوزی، داشتن تکنولوژی و فناوری و به روز بودن برای سامان بخشی به خویش و پدیدههای عالم تعقل همراه با تعشّق در سایه حق و حقیقت و ویژگیهایی از این قبیل میسر می باشد.
منبع: خبرگزاری آواه
لینک:
https://www.avapress.com/fa/note/303512/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D9%85%D9%86%D8%AC%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87
نظر شما